چیزی که میخوام بنویسم انقدر مسئله مزخرف و حقیریه که برای نوشتنش چند بار پنل رو باز کردم و بستم. . . . اما دلم میخواد آخر شبی خالی بشم .

ما یه کانون به خصوص داریم تو دانشگاه که من جز بچه های هماهنگی  هستم .یه روز جلسه داشتیم برای هماهنگی یکی از مراسمامون . اولین حضور فیزیکی!  من بود تو جمع شون. یه پسره اونجا ، به نظر خیلی حسابی میومد .پیش خودم گفتم ببین !از قیافه اش میباره که پزشکی میخونه. یاد بگیر! چه قدر جدی ، آروم ،خفن !

بین حرف زدنامون نگاهم که بهش میخورد میدیدم داره منو می پات.  با گوشه چشم هم حواسم بهش بود.

گذشت و حضور من بین کانونی ها پررنگ تر شد . حالا نمیدونم تصادفی یا عمدا مواردی پیش میومد که این آقا بیاد پی وی من . اول چت موضوع پیش اومده رو حل میکردیم . بعد که میخواستم بگم بدرود ،بحث رو کش میداد . هی با زبون بی زبونی میگفتم ببخشید من الان باید برم سر تمرینم، چه میدونم کلاس دارم . اصلا عین خیالش نبود.هی میخواستم احترام نگه دارم.

حالا یه چند روز هست که زیاد پیداش میشه . هی حرف میزنه ،آهنگ میفرسته ! غیبت بقیه رو میکنه ، اصلا فازش جوریه که به عنوان دوست هم نمیتونم تحملش کنم . برخلاف ظاهرش که چه قدر خوب به نظر میومد، اصلا شخصیت دلخواهی نداره! 

قضیه رل زدن هم منتفی هست به دلایلی .اول که من آدمش نیستم.دوم این که قومیت ایشون می طلبه که حتما با هم کیش خودش وارد رابطه عاطفی بشه . هر دو مون هم میدونیم اینارو. پس تنها هدف این حرف زدنا ،سرگرمیه . حالم بهم میخوره از این جور روابط! 

حالا جالبش اینه که ایشون اگه تو دانشگاه منو ببینن که از دور دارم میام ،تا اونجا که ممکنه تغییر مسیر میده، یا خودش رو میزنه به اون راه که سلام نکنه. اگر رو به رو بشیم هم سلامی سرد،از سر اجبار و اکراه! انگار نه انگار که بالغیم، شعور و معرفت اجتماعی باید داشته باشیم. 

میخوام دفعه دیگه که پیام داد بهش اینو بگم

آقای فلانی! میشه لطفا فقط برای موارد ضروری که پیش میاد ،به من پیام بدین؟ 

از اونجایی که میدونم این حرف زدنها تهش به خوبی ختم نمیشه ، و اینکه احترام و دوستی بین مون برام ارزش داره.


بچه ها بیاین با من حرف بزنین . چی بگم خوبه ؟چی نگم؟ اصلا شاید دارم اشتباه میکنم . بیاین بیاین



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها