کیه که بدش بیاد توی روزهای سیاهش، سایه ی امن کسی همراهش باشه. کسی به نام یار؟ !

کیه که بدش بیاد بی حوصلگی اش با اکسیر عشق ، به نشاط تبدیل بشه؟

کیه که بدش بیاد از داشتن کسی که موقع خبرهای خوش زندگیش،به اندازه خودش ذوق کنه؟!

کیه که بدش بیاد از گزینه اول کسی شدن؟

بدش بیاد از هم پا داشتن برای سفر،خرید،دیوونگی ها؟!

هووم؟!

اینا رو گفتم که بگم، برخلاف بعضی ها که پیوند با یار رو،وابستگی و ضعف میدونن و دم از استقلال میزنن، مینالن و میترسن از مسئولیت ها و نیاز های شخص دوم [هر چند که در ظاهر همه اینا نقش بازی کردنه ها!]

خواستم بگم که من از اونا نیستم. استقلال میتونه حفظ بشه،اگه اون شخص دوم ، درست تربیت شده باشه !

وابستگی و ضعف؟! وابستگی میتونه قشنگ باشه،وقتی انقدر یکی بشی با یک نفر. انقدر که جزیی از هم بشین. 

ترس از نیازهاش؟ ترس از مسئولیت جدید؟ بی معنیه. وقتی انقدر پای دوست داشتن و واحد شدن وسط باشه خودت نیازهاش رو به نیاز هات ترجیح میدی !

همه این ها حاصل میشه از عشقی که عقل رهبرش باشه.

عاقلانه عاشق شو و باقی عمرت رو عاشقانه زندگی کن.

شخصا ترجیح میدم اون اتفاق نگاه در لحظه، فوران هورمون عشق، برام اتفاق نیفته.

ترجیح میدم مثل قورمه سبزی، مواد که فراهم شد،شعله رو کم کنم بذارم یواش یواش جا بیفته !

تو اتوبوس داشتیم با میم غیبت in rell هامون رو میکردیم. دروغ چرا ؟ بدم نمیومد جای یکی از اونا باشم . ولی تهش چی؟ من آدم استرس کشیدن رابطه بی تعهد نیستم .

سال 2019 اس؟ تعهد بی معنیه ؟ دوست داشتن کافیه ؟!

من ترسویی رو که حاضر نیست اعلام کنه هدفش از بودن با من چیه رو نمیتونم تحمل کنم. نمیتونم تحمل کنم نگاه و پچ پچ مردم رو .

یار نیامده ام ! خواستی بیای، شجاع باش. درست پا بردار ،درست پیش بیا .


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها