مینویسم که بعد از پشت سر گذاشتن milestone ها،  بخونم شون .

استرس  حجم زیاد درسها تو دوران فرجه ، اول به صورت خشم ، بعد دلهره و ت دادن پا و عرق کردن، بعد به صورت یه حس مبهم رخ نشون میده . تو روزهای فرجه بیشتر از هر زمان دیگه ای دلم میخواد غر بزنم. گوش شنوایی برای غرهای ممتد اعصاب رنده کن پیدا نمیکنم . دست از خوندن میکشم و به خودم میگم چته فاطی جون؟ دقیقا چه مرضته ؟ کودک لجوج خری از درونم صداش میاد که فقط داره ناله ی لوس میکنه . اهمیت نمیدم . گاهی با نوای سنتور مسکن میدم به خورد روحم . موقتیه .

صورتم رو میبینم که پر تر از قبل شده . و شواهد دیگری از برگشتن اون کیلوها! شرمنده ی تن و روحم میشم . چه کنم که چاره ای برای این اهم و فی الاهم تحمیلی ندارم.

نمره ی ویروس رو نماینده گذاشته تو گروه. لب مرز . به خودم میگم فاطمه؟ ! چی شد که اینطوری شد ؟ نگاهم میفته به نمرات کسایی که شب امتحان ترررررر میخونن و فردا سر جلسه اطلاعات رو استفراغ میکنن رو برگه ی امتحان و یک ساعت بعد از اون چیزی از مطالب یادشون نیست .

یادم میاد شب امتحان ویروس و چه جوری خوندنش رو. راضیم از خوندنم. نمره رو کمرنگ میکنم برای خودم .

میام که اندکی رها کنم همه چیز رو . دوش میگیرم . Sound cloud رو باز میکنم و بدون توجه به اسم قطعه ، پلی میکنم .

اجرای بی نقص سنتور من رو یاد گله ی همیشگی استاد میندازه ." مضرابهات شل ان، تو دستت لق میخورن . مچ ات رو ت بده. از جلو ،مضراب گرفتنت رو کسی که داره نگاه میکنه ،قشنگ نیست ." 

میگم اشکال نداره . یه چند مدت رو که کلاس نمیری بشین مضراب زدن تمرین کن . یاد حرفهای اون استاد پیر دانشگاه تهران میفتم که شاگرد مشکاتیان بود. 6 ماه فقط روی پاهاش درست مضراب زدن رو تمرین میکرده .

 میام پشت میز . نگاهم میفته به کارهای عقب افتاده ی زبان . اون جورنال هایی که پرینت گرفتم که بخونم .

همون موقع نماینده ی جزوه نویسی پیام میده که خانوم چی شد جزوه ی فلان؟ یادم میفته ادیتش مونده. 

جزوه های خودمم مونده .

یک آن دلم میخواد گریه کنم . انگار از مدت طولانی قوی بودن خسته ام . با تعجب از این حالتم ولی اجازه میدم این واکنش دفاعی چشم و روحم رو بشوره. 

اندکی سبک ترم !

از خودم میپرسم. تو برای چی میجنگی ؟ چرا همیشه در حال بدو بدویی. آسایش بقیه هم کلاسی هات رو نداری . ولی خب، انگار اونا برنده ان. 

میگم شاید کمال گرام. شاید هستم اما باور کن دلم نمیتونه رضا بده فقط به جزوه خونی شب امتحان . به گذشتن جوونی و یاد نگرفتن هنر و ساز مورد علاقه ام . به موندن توی سطح intermediate زبان. به اکتفای حرفهای استادهای دانشگاه و نرفتن سمت جورنالها . نمیتونم ، نمیتونم.




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها