میگفت انسان درد و رنجش درونیش زیاده، حتی اگه در شرایط ایده آل رفاهی باشه، باز درونش درد میکنه. کی این درد ساکن میشه؟ وقتی که مست چیزی باشه. مست شراب انگور، مست عشق و یار، مست کار و شغل. تو یا نباید میومدی پزشکی، یا حالا که اومدی باید مست حرفه ات بشی. وگرنه دردت میکنه همیشه. درد نقصان، درد تنهایی. 

اعتبار پزشک از شیشه شکستنی تره. غفلت کنی ،چایی خوردنت رو اولویت قرار بدی به بیمار تو وضعیت سپسیس ات که یک ساعت وقت داره فقط، کارت تمومه. 

میگفت مریض براش مهم نیست که تو سر کلاس حواست نبوده، داشتی چرت میزدی یا با دوستت حرف میزدی. غفلت بکنی یقه ات رو چسبیده! 

میگفت تو پزشکی علم تعارفت نمیکنن، خودت باید بدویی دنبالش بگیریش! 

حالا میخوام که مستت بشم که دردمو تسکین بدی، خودم انتخابت کردم و بی محلی الآنم خیانته به تو که میتونی مسکر شیرین من باشی. 

 

+نخستین روزهای صفرکیلومتری فیزیوپاتی. 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها