من اعتقادم اینه که همسایه، خیلی نزدیک تر از خویشاونداس. تو فامیلت رو ممکنه سال به سال نبینی،  ولی سایه ی همسایه هر روز کنارته!  از احوالت با خبره،  در درجاتی کمتر از خانواده ی خودت و بسیار بیشتر از فک و فامیلت .

ساکن آپارتمان 9 واحدی هستیم. 8 واحد آرام . خانواده های آرام ،محترم . من و داداش هر دو ساز میزنیم ، همسایه ی پایین هم دختر و هم پسرش نوازنده اند، خانم و آقای اسپهبدی نیز. ساز بعضی هامون برد صدای بلند داره بعضی هامون نه . ساز بعضی هامون موقع تمرین اتودها آزار دهنده اس، ولی خرده نمیگیریم،موسیقی نمودی از زبان صلح است ،فبها .

خانم و آقای سالخورده ای طبقه ی اول هستند با کلی نوه که هر روز میان پیش مادربزرگ پدربزرگشون . واحد روبه رویی هم پسری دارد مبتلا به اتیسم. بچه های اتیسم مصیبتها و سر و صداهای خاص خودشون رو دارند، ولی ایرادی وارد نیست. نیما، عزیز دل همه ی اهالی این ساختمونه . 

اما .

امان از واحد بغل دستی. امان!  جیغ جیغ، داد و بیداد و فحاشی جز جدا نشدنی مکالمات روزمره اس! به نظر میرسه مادر خانواده شدیدا از ضعف اعصاب رنج میبره . سر هر چیز کوچیک چنان قشقرقی به پا میکنه. ! مراعات همسایه پشیزی اهمیت نداره ،انگار نه انگار 8 خانواده دیگر باهاشون زندگی میکنه . مادر کانون خانواده الگویی برای بچه ها بوده ، پسر بچه ی یک سال و خرده اش هم در خواستهاش رو با جیغهای وحشتناک میکنه ،دختر تازه نوجوانش ذره ای آرامش در رفتارش نیست . کاش قضیه به همین جا ختم میشد. کاش دعوای فحاشی زن و شوهر رو نشنیده بودم . 

من میدونم شخصیت و ویژگی رفتاری آدمها با هم فرق میکنه ، میدونم عده ای آرامند ،عده ای پرصدا تر، عده ای تندخو تر حتی . ولی اونایی که زبان حرف زدن عادی شون با زبان صلح و آرامش بیگانه اس، اونا . خودشون اذیت نمیشن؟ 

من وقتی یه ذره صدام تز تون عادیش بیشتر بشه ،عذاب وجدان کلافه ام میکنه . خودم دلم سیاه میشه. چه جوری یه عده با عزیزترینهاشون .؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها