از ساعت 12 شب به بعد ، سکوت عجیبی منطقه رو میگیره . صدای هیچی نمیاد . حتی صدای باد !

خانواده خوابیده ان ، همسایه ها هم .

من میخونم و مینویسم .تری متافان به صورت تزریقی برای کاهش فشار خون در موارد اورژانسی استفاده میشود .

انگشتام گز گز میکنن . 35 فاکین صفحه جزوه فارماکولوژی در یک روز ! میترسم فردا دفترم رو ببرم همرام . مورد استهزا واقع میشم و خطاب خواهم شد با الفاظ دیگری که جای گفتنشان اینجا نیست .

از خوندن فارما مسرورم. دوستش دارم چون بوی وصال میده. به امید این که روزی فارما خواهم خوند ، 3 سال پیش خودم رو پشت میز نگه میداشتم و احتمال حل میکردم !

اما ذهنم درگیره. گیر و گیر و گیر. گیر به مسائلی که از گفتنشون پیش خودم و با نمود صوتی شنیدن شون وحشت زده ام میکنه . 

کاتزونگ رو میندم و دستم رو زیر سرم میذارم . متوجه میشم تمام این مدت در حال دندان قروچه بوده ام ! فک ام درد میکنه :/

با اون یکی دستم با  دسته موهای چتری ام بازی میکنم . کاری که مریم میکرد،  اون موقع ها که خسته و درمونده میشنستم کنارش، حرفی نمیزدیم اما میخوند . اون میخوند، همه چی رو میخوند.

داشتم میخوندم که من مهربان ندارم ، نامهربان من کو ؟!

به آنی پیام داد ! مثل همیشه ! مثل همیشه که تا فکرش رو میکنم یه جوری خودش رو نشون میده! 

خواستم بگویمش شرح درد اشتیاق ،نگفتم. باید میدید ، مثل قبلا ها !

لعنت به متر متر 1183 کیلومتر .



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها